بلک ایتزی پر ماجرا

هرکس نجات‌بخشی دارد. نجات‌بخشی که خیلی زمان می‌بردتا پیدایش کند. البته به شرط آن‌که از اول دنبالش نیز باشد. هروقت با دوستانم درمورد غم و شادی و ی

هرکس نجات‌بخشی دارد. نجات‌بخشی که خیلی زمان می‌بردتا پیدایش کند. البته به شرط آن‌که از اول دنبالش نیز باشد. هروقت با دوستانم درمورد غم و شادی و یا دلزدگی‌ها و بی‌انگیزی‌هایشان صحبت می‌کنم به آن می‌گویم:" برو و آن چیزی را پیدا کن که دیگر زندگی بدون آن ممکن نباشد." یعنیچیزی که وقتی نباشد دلت تنگ شود. اضطراب بگیری و گم شوی اصلاً. اگر بخواهم بر اساسقدمت، نجات‌دهندۀ خود را نام ببرم باید بگویم نیچه. و علی‌الخصوص چنین گفت زرتشتاو. دیگر برایم سخت است دنیا را خارج از واژگان و ادبیات او ببینم. حتی کتاب هم کهمی‌خوانم اگر اثری از او در آن باشد، بو می‌کشم آن اثر را. سرذوق می‌آیم. "هزار گذرگاه است هنوز گام‌ناخورده؛ هزارگونه تندرستی و جزایرِ پنهان زندگی. انسان وزمینِ انسان هنوز به آخر نرسیده و تمام کشف نشده است." مگر می‌شود این جملهرا خواند و باز در گیر و دارِ بیماری بود. مگر می‌شود از معنای" جزایر پنهانزندگی" و " هزارگونه تندرستی"  به راحتی گذشت؟ راستش من نمی‌توانم. و روی اینجمله‌ها می‌ایستم.


امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 175
برچسب ها :

نوشته شده در 26 / 5 / 1391ساعت 11:25 توسط سوگند|



      نیلوبلاگ