بلک ایتزی پر ماجرا
یک عکس. یک عکس. یک عکسی است که من را دیوانهکرده. یک عکسی است که زن و مردی را نشان میدهد در آغوش هم و در خاک. صورت مرد له شده. دست راست زن دور گ یک عکس. یک عکس. یک عکسی است که من را دیوانهکرده. یک عکسی است که زن و مردی را نشان میدهد در آغوش هم و در خاک. صورت مرد له شده. دست راست زن دور گردنمرد است. دست راست مرد زیر خاک است و لابد حلقه شده دور کمر زن. و دست دو مرد دیگرکه یکی دست چپ مردی را که در خاک است گرفته و دارد از آغوش زن و آغوش خاک میکشدبیرون و دست آن یکی مرد که گوشۀ لباس همانمرد را که در خاک است و دستش لابد دور کمر زن حلقه شده، گرفته و می کشد. میکشد تاآن دو را از خاک و از آغوش هم جدا کند. و چقدر این عکس کُشنده است و چقدر حرف داردو چقدر ترسناک است و چقدر زیبا و پر معنا. و چطور است کسی هست که وقتی این عکس را میبیند، دلش آتش که نمیگیرد هیچ؛ بلکه میگوید:"کمتر گناه کنید تا بلا نیاید." و همین عکس. همین عکس است که ساعتها دارم بهآن نگاه میکنم و با هر نگاه آهی از ته دل میکشم. و همچنان دارد مرا دیوانه میکند.دیوانهام میکند. تا جایی که دلم میخواهد داد بزنم. و حتی به دستانی که مرد رامیکشند بیرون پرخاش کنم با این که میدانم باید جدا شوند اینجا و اکنون. همین عکس کافیاست تا دلم برای آن دو و آن چندین نفری که زیر خاک ماندند و من هرگز ندیدمشان تنگشود. و دلم تنگ میشود . و آن زن و مرد تا ابد همانطور در آغوش هم میمانند؟ وابد کجاست؟ ابد جایی نیست. باید زمان باشد. اما زمانی است که جایی پنهان شده است.در آغوش آن دو. در آغوش آن دو که در آغوش خاک بودند، ابد هم خود را نشان داد. و زنحتماً ترسیده بوده. و مرد گفته که نترس و شاید هم نگفته و زن از نگاهش خوانده. وزن آویزان شده به گردن مرد. و مرد دست بر کمر او حلقه کرده. و من دیوانه میشوم تااین عکس را میبینم. عکسی که اگر نمیدیدم به ابد همچنان بیاعتقاد میماندم. امازمانی هست که همه چیز را همزمان در خود دارد. همه چیز را بی کم و کاست. امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 190
برچسب ها :
نیلوبلاگ |